لعنت به من ! لعنت به اون زنی که عاشق شد ! لعنت به حوا !لعنت به آدم ! خدا کور شدما من نمیبینم ! اینکه منتظرم جسمم بمیره !منکه خیلی وقته روحَم در پی جریانات مـرده ! وقتی حالت خرابه وقتی داری آب میشی !وقتـی تمام زندگیت سنگ کوب شده ! هر هر میزنی زیر خنده ! جالبه در پی این جریانات دیگه یادم رفت که عاشق آدما باشم ! اینکه نفرت جای عشقمــو گرفته !
خدا این چه قانون مسخرهای کارما ! چرا اون زنی که عاشق پاپا بوده من باید توانشو پس بدم !چرا اونیکه مهندس رو میخواد من باید توانش رو پس بدم ! چرا من باید تاوان پسر بچهی چند ماههیای که بانو بزرگش کرد و یه روز تو بچگی گفت عاشقم شده و توی بزرگی نرسید به عشق بچگیش و دوبار ازدواج کرد! چرا من باید به پای آتیش کسای دیگه بسوزم ! خدا خودتَ م فهمیدی هراز گاهی مثل قرص آرام بخش عمل کـردی !فقط چند ساعت اثر کـرد ! بعدش شدم تفاله و گوشه ای زجه زدم !۸ساله سکوت کــردم روانَ م که به صفر رسیده ! روحـَمم که خیلی وقته مـرده ! قربونت برم که توام حسابی از خجالتَ م در آمدی هرکیو خواستی انداختی وسط زندگی مزخرف من ! هرکی که بودم ورداشتی بردی ! خدا بیا و بگو با من چند چنـــدی ؟
بیا خودت منو مثل بچه آدم ببر از این دنیا ! حداقلش نمیگن دختره فلانی فلان شد و خودکشی کرد ! البته بگما من حسابی سگ شدم !خیلی وقته من مردم! ولی حرکت کردم !
پاپا اگه اشکامو از اون بالا میبینی برو پیش خدات تو زیاد با خدا بودی زیاد قرآن و نماز خوندی !تازشم تو نمازای پاپانا رو هم خونـدی !با پاپانا برو پیش خدات و بهش بگــو دخترک رو بیاره پیش تو و پاپانا !خــدا من روزه ام ولی شک کردم تو اون بالا داری نگام میکنی !