loading...

پچ پچهای من

ادامه زندگیم از 18 سالگی به بعد اینجا نوشته میشود !

بازدید : 322
سه شنبه 22 ارديبهشت 1399 زمان : 20:26
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پچ پچهای من

پسر فارسی مون پیام داده بود که احوال منو بپرسه ! اولش خیلی بی احساس نمیخواستم جوابش بدم ولی دیدم بی ادبیه !گفت بی معرفت چرا نمیپرسی ! منم حرفش رو کاملا پسندیدم و حرفی نداشتم برای گفتن ! خب خیلی وقت پیش همه دوستی و رفاقت ما تموم شد دلیلی نداشت من بخوام پیام بدم بهش ، پسر توقعات زیادی داشت و من آدم حل کردن مسائل نیستَ م !  

پسر تنها کسی بود که من یک سال تحملش کردم و تحملَ م کرد ! بیشتر به قهر در سر میبردیم تا گل و بلبل بودن ! عید ۹۸ باهم رفتیم بیرون و کلی با ترس و لرز :) ولی کم نذاشت و مدام میگفت پرستش بیا باهم بریم صبحانه بخوریم خب !گفتَ م نه من میلی به صبحانه ندارم ! گفت خب من دلم میخواد خاطره‌های خوبی جا بمونه ! موند نکه نموند ولی خب ما بیشتر به قهر سر کردیم ...

اون خیلی بامعرفتِ به نظرم ! تنها بدیش خواسته‌های ناهنجارش بود ! و اینکه اصلا نظر منو نمیپرسید کار خودش رو میکرد و سر افکنده برمیگشت میگفت پرستش من شرمنده ام !  ثبت دقایقــی با پسر فارسی ! حیف نمیشه اسمش رو گفت :دی 

برچسب ها
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 5
  • بازدید کننده امروز : 5
  • باردید دیروز : 5
  • بازدید کننده دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 119
  • بازدید ماه : 1297
  • بازدید سال : 2077
  • بازدید کلی : 81305
  • کدهای اختصاصی